
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام سید جواد ورعی، استاد حوزه علمیه قم در اولین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا(ع) شامگاه سهشنبه 10 تیر برگزار شد، به موضوع «صداقت حسینی و نفاق اموی» پرداخت و گفت: یکی از راههای تسلط حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری در طول تاریخ، فریب افکار عمومی است و بر این اساس حکومت خود را پایهریزی میکردند. امروزه استفاده از ابزارهای جدید و پیشرفته، این روند و سیاست را گستردهتر کرده است. امویان در تاریخ اسلام، نخستین حکومتی بودند که سیاست خدعه، نیرنگ و نفاق را در میان امت اسلامی نهادینه کردند؛ زیرا قدرت و حکومت برای آنها اصالت و موضوعیت داشت و بقای حکومت و قدرت آنها با فریب، نیرنگ و نفاق افکار عمومی میتوانست تضمین شود.
وی ادامه داد: نمونههای متعددی در تاریخ وجود دارد که خود امویان و همراهان آنها شهادت دادند به اینکه اگر این سیاست را پیش نمیگرفتند، نمیتوانستند بر امت اسلامی حکومت کنند. معروف است که عمربنعبدالعزیز قبل از اینکه به خلافت برسد تصمیم گرفته بود تا سبّ و لعن علیابن ابیطالب(ع) را که 70 سال بر منابر جمعه و جماعت پایهریزی کرده بودند متوقف کند و علت آن اتفاقی بود که در سنین کودکی و جوانی برای او رخ داده بود. عمربنعبدالعزیز وقتی در سنین کودکی در کلاس قرآن درس میخواند، روزی مشاهده کرد که استادش مدام نماز میخواند؛ شاگردان احساس کردند که استاد از آنها دلگیر است. از او سؤال میکنند چه اتفاقی افتاده است که مدام نماز میخوانید؟ میگوید در کوچه از شما لعن و نفرین علیابن ابیطالب(ع) را شنیدم؛ این چه کاری است که شما میکنید؟ آیا شنیدهاید خداوند که در قرآن «اهل بدر» را تحسین و توصیف کرده است، آیه دیگری درباره آنها نازل کرده باشد؟ عبدالعزیز از استاد میپرسد چه نسبتی بین علیابن ابیطالب(ع) بین اهل بدر است؟ استاد پاسخ داد آیا جنگ بدر قهرمانی بعد از علیابن ابیطالب(ع) هم داشته است؟ این اتفاق نشاندهنده این است که بعد از گذشت چند نسل، فرزندانی در این سطح که از شخصیتهای جامعه آن روز بودند نمیدانستند که علیابن ابیطالب(ع) در جنگ بدر در کنار پیامبر(ص) برای اسلام شمشیر زده است. این اولین تلنگری بود که به عمربنعبدالعزیز نسبت به علیابن ابیطالب(ع) وارد شد.
ورعی، درباره دومین تلنگر عمربنعبدالعزیز بیان کرد: او بیان کرده که پدرش که شخصیت سخنور و بلیغی بود، در وقت نماز هنگامی که خطبههای جمعه را میخواند، به سبّ و لعن علیابن ابیطالب(ع) که میرسید، دچار لکنت زبان میشد. عمربن عبدالعزیز میگوید تعجب میکردم چرا وقتی پدرم به این فراز میرسد دچار چنین حالتی میشود؛ روزی از او پرسیدم چرا وقتی به این فراز میرسید با تردید و لکنت آن را ادا میکنید؟ پدر پاسخ داد این کسی را که ما در نماز جمعه و جماعت لعن میکنیم، افضل اصحاب پیامبر(ص) است. به خاطر اینکه پایههای حکومت ما بر اساس سبّ و لعن علیابن ابیطالب(ع) و خانهنشین کردن فرزند او و به فراموشی سپردن آنها ساخته شده است و با وجود علی(ع) و فرزندان علی(ع) کسی گوش به فرمان ما نخواهد بود. عمربنعبدالعزیز بیان میکند که همانجا تصمیم گرفتم اگر روزی به حکومت رسیدم از این رفتار نادرستی که خلفا برخلاف عقیده خود انجام میدهند و صرفاً برای بقای حکومت خود چنین کاری میکنند، جلوگیری کنم.
عدم شفافیت و صداقت دلیل طولانی بودن حکومت اموی و عباسی
استاد حوزه علمیه قم اظهار کرد: اینکه حکومت اموی میتواند دهها سال حکومت کند یکی از پایههای رفتار آنها این است که مردم حقایق را ندانند و نسبت به حضرت علی(ع) و فرزندان او اطلاعی نداشته باشند چراکه برای آنها قدرت و حکومت اصالت دارد. علت اینکه حکومت اموی دهها سال و عباسی صدها سال بقا پیدا میکند و حکومت علیابن ابیطالب(ع) پنج سال بقا پیدا میکند، به این دلیل است که حضرت حاضر نیست برای بقای حکومت هرگونه رفتاری را مرتکب شود. حکومت و قدرت برای حضرت علی(ع) وسیله و ابزاری برای گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران است، همانطور که حضرت در نهجالبلاغه فرمود «حکومت به اندازه بنده کفش فرسودهای هم ارزش ندارد مگر اینکه بتواند حقی را استیفا کند و جلوی ظلم و ستمی را بگیرد.» فلسفه حکومت در منطق اهلبیت پیامبر(ص) برقراری عدالت است و حکومتی که نتواند عدالت را برقرار کند، ارزشی ندارد.
وی ادامه داد: از لحظهای که
امام حسین(ع) از مدینه خارج شد، تا زمانی که در کربلا به شهادت رسید، لحظهای با یاران خود و کسانی که مخاطب آن حضرت بودند چیزی برخلاف عقیده خود و آنچه واقعیت دارد، با مردم نگفتند و صداقت را از همان ابتدا تا روز آخر مبنای حرکت خود قرار دادند. امام حسین(ع) در منزلهای متعددی که از مدینه تا کوفه توقف میکردند هدف خود را از این حرکت و اعتراض نسبت به حکومت بنیامیه بیان میکردند. بسیاری از افراد امام حسین(ع) را نصیحت میکردند که این کار عاقبت خوبی ندارد ولی امام(ع) میفرمودند «این مطلب بر من پوشیده نیست ولی من وظیفه دارم؛ چون کوفیان مرا دعوت کردند و باید به دعوت آنها پاسخ دهم.»
صداقت امام حسین(ع) در مواجهه با مردم و یاران خود
ورعی اضافه کرد: امام حسین(ع) از کوفه با خانواده خود خارج شد اما در طول مسیر هرکس از هدف امام(ع) خبردار میشد به کاروان امام حسین(ع) میپیوست. امام(ع) وقتی از شهادت مسلمابن عقیل با خبر شد همه کاروانیان را جمع کرد و این اتفاق را به اطلاع همگان رساند و بیان کردند که این اتفاق نشان میدهد کوفه آماده استقبال از ما نیست و ما اهل بیت(ع) خوش نداریم با مردم از راه نیرنگ و فریب روبهرو شویم. در این هنگام بسیاری از کسانی که به امیدی به کاروان امام حسین(ع) پیوسته بودند، از کاروان خارج شدند؛ اما آیا امام(ع) نمیدانستند که اگر این اتفاق را شرح دهد، چه اتفاق خواهد افتاد و چه تعدادی از افراد کاروان را ترک خواهند کرد؟ قطعاً میدانستند اما حاضر نبودند برای اینکه آیندهای داشته باشند، افرادی که ایشان را همراهی کردند، ندانند این کاروان به کدام سمت و سو حرکت میکند و چه سرنوشتی در انتظارش است. این امر، نشاندهنده صداقت امام حسین(ع) است که حاضر نیست اندکی فریب و خدعه در رفتار او وجود داشته باشد.
وی بیان کرد: امام حسین(ع) در شب عاشورا وقتی اصحاب و یاران خود را جمع کرد، شمع را خاموش کرد تا کسی برای رفتن خجالت نکشد. این اتفاق نشاندهنده صداقت یک رهبر اعتراضی علیه حکومت استبدادی امویان است که میخواهد پایه خطرناکی را در امت اسلامی پایهریزی کند و خلافت پیامبر(ص) را به سلطنت موروثی تبدیل کند و شخصیت نالایقی مانند یزید را بر مسند پیامبر(ص) بنشاند. امام حسین(ع) حاضر نیست کسانی که در کنار او ایستادند، اندکی دچار خجالت و بیاطلاعی شوند؛ حضرت(ع) فرمود «فردا همه در این سرزمین به شهادت خواهیم رسید» این رفتار یک فرهنگ و منطق است که برخاسته از صداقت، شفافیت و پرهیز از هرنوع خدعه و نیرنگ است و فرهنگ مقابل، فرهنگ امویان است که با همان مردمی که آمدند در رکاب آنها بجنگند هم صداقت ندارند. سیاست امویان از همان ابتدا بر این بود که بعد از شهادت امام حسین(ع)، اجازه ندهند افکار عمومی متوجه شود که چه اتفاقی رخ داده و چه حادثهای پیش آمده است.
فتنهای بالاتر از حکومت معاویه نبود
این استاد حوزه علمیه قم افزود: از زمانی که معاویه تصمیم گرفت یزید را به عنوان جانشین خود بگذارد افرادی را به شهرهای مختلف فرستاد تا از شخصیتهای شاخص برای یزید بیعت بگیرند. معاویه میدانست چند نفر حاضر نخواهند شد تا خلافت یزید را بپذیرند و حتی اسم هم برده و سفارش کرده بود که با این افراد در صورتی که بیعت نکردند کاری نداشته باشند. امام حسین(ع) در پاسخی که به نامه معاویه مبنی بر جانشینی یزید میدهد، میفرماید «من فتنهای بالاتر از امارت و خلافت شخص تو برای امت اسلامی سراغ ندارم و خودت که بر این مسند نشستی، بزرگترین فتنه و خطر برای امت اسلامی هستی.»
نامه امام حسین(ع) به برادر خود و تشریح علت خروج خود از مدینه
وی ادامه داد: وقتی امام حسین(ع) میخواستند از مدینه خارج شوند، نامهای را به برادر خود نوشتند و در تاریخ ثبت کردند که «من برای ستم به مردم و ایجاد تفرقه و فساد در امت اسلامی از مدینه خارج نشدم. من به دنبال اصلاح در امت جدم رسول خدا(ص) هستم و میبینم که امت اسلامی دچار انحراف شده است. من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و چه نهی از منکری بالاتر از نهی از ظلم، ستم و استبداد امویان. من میخواهم سیره جدم و پدرم را احیا کنم.» امام حسین(ع) اهداف خود را در این نامه بیان کردند. اتهام دیگری که به امام(ع) میزدند، این بود که تو علیه خلیفه پیامبر(ص) خروج کردی. مردم پذیرفته بودند که یزید، خلیفه پیامبر(ص) است و شایستگی نشستن بر مسند پیامبر(ص) را دارد و حکم کسی که بر خلیفه خروج میکند، روشن است.
نادانی و بیاطلاعی شامیان از اهل بیت پیامبر(ص)
ورعی افزود: وقتی امام سجاد(ع) در بازار شام خود را معرفی کردند، بسیاری از مردم تعجب کردند که ایشان نواده پیامبر(ص) هستند، زیرا خاندان امام حسین(ع) را خارجی معرفی کرده بودند که بر خلیفه پیامبر(ص) خروج کردهاند. امویان، اسلامی را به شامیان معرفی کردند که در آن اسلام علیابنابیطالب(ع) کافر بود! امام سجاد(ع) فرمودهاند که کوفیان قربة الیالله آمده بودند تا امام حسین(ع) را به شهادت برسانند و همانطور که خوارج نیز قربة الیالله شمشیر میزدند؛ زیرا قدرت فهم و درک نداشتند و ابزاری در دست سیاستمداران بودند. نگهنداشتن حرمت اسلام و عرب، سومین اتهامی بود که امویان به امام حسین(ع) زدند.
تداوم خدعه و نیرنگ بنیامیه تا امروز
وی در پایان تصریح کرد: در عاشورا دو منطق وجود داشت که منطق اول اهل بیت(ع) پیامبر(ص) بود که با مردم صداقت داشتند و منطق دوم امویان بودند که با خدعه و نیرنگ حکومت میکردند. امروز نیز در دنیا همین اتفاق در حال رخ دادن است که یک رژیم آپارتایدی که خون کودکان و زنان را بر زمین میریزد ولی در دنیا تبلیغ میکنند که
اسرائیل مظلوم است و در حال دفاع از موجودیت خود است و حق دفاع دارد. این کاری است که رسانههای حکومتی و بینالمللی انجام میدهند که در طول تاریخ هم انجام دادند، اما مهم آن است که انسان با خدای خود عهد ببندد که قدرت و حکومت، ابزار و وسیلهای برای حاکمیت ارزشهای اخلاقی در جامعه است، نه اینکه برای حکومت، ارزشهای اخلاقی و انسانی را زیرپا بگذاریم.
انتهای پیام